• وبلاگ : اشك ها و آرزو ها
  • يادداشت : عشق نا فرجام
  • نظرات : 4 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام

    كجايي بابا؟؟؟؟؟؟؟

    من برگشتم...... بيا

    سلام
    ب..ب...ب...بر...برو...برررووووزززمم....بروزم!

    درود ...

    عشق هيچ چيز را نمي شناسد ... وقتي كه رسوخ كند ... سروخ كرده است ...

    من به روزم ... با يك بازي اينترنتي !!

    ايام به كام بانو

    تابعد ...

    سلام دوست خوبم

    كجايي خبري ازت نيست

    خوب خوش و سلامت باشي

    آپ کردي خبرم کن

    دنياي خيالي من[گل]

    سلام به ساقي خانم گل

    خوبي شما؟

    ما بي وفاييم شما چرا؟

    من منتظرت هستم

    قربانت سيما

    سلام دوست گرامي هنوط اپ نكردين ؟ من اپم خوشحال مي شم بيايد پيشم

    سلام،...

    دوباره گردونه ي شب آرام آرام پيش مي آيد و همه جا را در تاريکي فرومي برد.

    دوباره مي خواهم در تاريکي اطاقم آرام بنويسم....

    دنياي خيالي من[گل]

    سلام
    بروزم......... انتظارم را پاسخي؟؟؟؟؟؟
    + اميرحسين 

    سلام.

    امشب خيلي دلم گرفته...

    اما تو خيلي وقته ديگه خبري از من نميگيري...

    حالا بازم من به يادت نيستم؟!

    خيلي بي معرفتي ساقي...

    خدانگهدار

    سلام بر باج گير عزيز خوبي؟ بابا عشق و عاشقي هم كه از سر و كولت مي باريد به انگشتاتم سرايت كرد؟ايول خوبه ادامه بده موفق باشي

    سلام . توكلت بر خدا باشه ابجي

    باز هم شب جمعه‌اي ديگر از راه رسيد و ما همچنان در خبر بيخبري از مولايمان به سر مي‌بريم.امشب را نيز بي‌اماممان طي مي‌كنيم با آن اميد كه شايد صبح فردا باد صبا خبري از او نزد ما آورد و ما را از سردرگمي در دنيايي كه گويي با تمام آشناييهايش ناآشنا هستيم نجات دهد.امشب دستان پر نيازمان را به آستان يگانه بي‌نياز آنقدر دراز ميكنيم تا شايد مهرباني بي‌اندازه او بي‌اعتنا به تمام بي‌آبرويي ما دريچه‌اي از چشم كورمان را به سوي منجي‌اش روشن نمايد.قبل از رفتن به درگاه هميشه باز آن تواناي مطلق چند لحظه‌اي چشمانمان را ببنديم و جامعه‌اي را با حضور مهدي مجسم كنيم.اگر بيايد تمام حرفهاي ناگفته خود را به او خواهيم گفت.دردهايمان را يك به يك برايش ميگوييم و دل تنگمان را با تمام زشتي‌هايش در نزد او خواهيم گشاد. سر پر از غصه خود را بر روي زانوانش مي‌گذاريم آنقدر گريه ميكنيم تا در آن حالت به سكوت هميشگي بپيونديم. اگر بيايد دست او را ميگيريم و تمام زشتيهاي شهرمان را كه ذره ذره وجودمان را آب كرده است به او نشان ميدهيم. به او مي‌گوييم تو مملکت اسلامي ما شهيد حرمت خودشو از دست داده. ميگوييم تو مملکت ما زنده نگهداشتن ياد شهدا را مرده پرستي مي‌دانند.از لبنان و فلسطين و عراق نزد او پرد برميداريم و با غروري بي‌اندازه صاحب مهربانمان را به همه آنان كه ما را بي‌صاحب مي‌دانند نشان مي‌دهيم تا بار ديگر تاريخ تكرار شود. او تنها كسي است كه ميتواند معناي سكوتهاي بي‌شمارمان را بداند.اگر بياييد تبسمهاي زيباي محمد سكوت چند ساله علي صورت سرخ فاطمه محاسن خونين حسين هيبت زينب صبر حسن و چشمان سرخ ابوالفضل را در وجود مباركش كه انتهاي حجت پروردگار است خواهيم ديد. كمي تند رفتيم .امشب فارغ از تمام خواسته‌هاي دنياييمان بياييد براي ظهورش نه، براي بر ايمان راسخ بودنمان در آن زمان دعا كنيم

    سلام. متن هاي جالبي انتخاب ميكني. اما چراخسته؟

    موفق باشي. تو وبم منتظرتم.

    بلا دوره ايشالا....زياد سخت نگير...زندگي همين دو سه روزه...بخوايم غصه بخوريم همه اش به غصه سپري مي شه....شاد باشي!
    سلام دوست گرامي اپم خوشحال مي شم بياي
    آپم
       1   2      >