تنها تر از يك برگ با بار شادي هاي مهجورم آرام ميرانم تا سرزمين مرگ تا ساحل غم هاي پاييزي در سايه اي خود را رها كرده ام ...در سايه ي بي اعتبار عشق ...آي عشق ... آي عشق ... چهره ي آبيت پيدا نيست ...