دلم هواي تورا دارد حضور باراني
نگاه منتظرم را سكوت مي داني
چقدر فاصله در بين ما فراوان است
كه اين چنين مراهم غريبه مي داني
مگرنه اينكه تورامن ستاره مي دانم
هنوزدر نظرمن عروس مي داني
صداي پاي تو رامن چرا نمي شنوم
اگرچه در همه ي باورم تو مهماني
كدام تكه ي افكار من پريشان شد
كه بازِِِِِِِِه من،تو پريدي چنين به آساني
چقدر صبر كنم تا حلول چشمانت
دلم هواي تودارد،ولي گريزاني